قرداد من با خدا برای همه اتفاق های خوب زندگی َم ، نیمه شب است ..
خب من الان که روی زمین نیستم ! من الان در ارتفاعات ِ نمیدانم کجا
به سر میبرم و صدای من را از این بالا میشنوید
از این بالا دیگر ! لطفا سرتان را بالا بگیرید ، آهان !
من الان دارم برای شما دست تکان میدهم .. یوهوووووو D:*
اگر امشب باران آمد بدانید یا قدم هایم روی ابرها زیادی محکم بوده
یا نتیجه بالا و پایین پریدن هایم بوده است
خب من تصمیم دارم فردا خیلی شیک و بدون قوز روی صندلی جلوی ماشین بنشینم
دیگر از نیکول نمیپرسم قشنگ نقاشی کردن بهتر است یا قشنگ نوشتن ؟
دیگر به او نخواهم گفت خوش به حالش چقدر خوب مینویسد
حتما خیلی عاشق است و خیلی دوستش دارد
دیگر ولو نمیشوم روی صندلی عقب ماشین و به کف ماشین منتقل نمیشوم
نظرات شما عزیزان: